شیرازتون

یک کارگر معمولی لگویی که فکر می‌کنن همان «ویژه»‌ای است که پیشگویی شده، برای پیوستن به یک مأموریت استخدام می‌شه تا جلوی یک دیکتاتور شرور رو بگیره که قصد داره دنیای لگو رو در توقفی ابدی بچسبونه.

An ordinary LEGO construction worker, thought to be the prophesied as "special", is recruited to join a quest to stop an evil tyrant from gluing the LEGO universe into eternal stasis.

100 پسر بربرِ کرول مورد حملهٔ نیرویی قدرتمندتر قرار می‌گیرند و اسیر می‌شوند. اکنون این وظیفهٔ رونال جوان، ضعیف اما باهوش است که آن‌ها را نجات دهد. در این مأموریت خطرناک، سه همراه نیز به او می‌پیوندند.

The 100 Barbarian sons of Krull are attacked by a superior force and captured. It's up to the young, weak but clever Ronal to rescue them. Three companions join him on his dangerous quest

روح ماتا نوئی، پس از آن‌که او و مردمش شکست می‌خورند و تحت سلطه قرار می‌گیرند، به سرزمینی دور و ویران تبعید می‌شود. در آنجا، او دو روستای جداافتاده را با یکدیگر متحد می‌کند. ساکنان این روستاها از او می‌خواهند که در برابر دشمنان واقعی‌شان، یعنی **اسکرال‌ها** و **شکارچیان استخوانی**، از آن‌ها دفاع کند.

The spirit of Mata Nui leaves to a faraway wasteland, when he and his people are conquered. There he helps unite 2 villages. They ask him to help defend the villages against the real enemy, the Skrall and Bone Hunters.

یک شاهزاده شهر خود را ترک کرده و به دنبال انتقام پدرش می‌رود، غافل از اینکه پدرش کشته نشده و در واقع خودکشی کرده است. او به زودی حقیقت را درباره مردم خود از یک زن جنگجو می‌آموزد.

A Prince leaves his city and sets off to avenge his father, not aware his father wasn't murdered, and in reality, committed suicide, and soon learns the truth about his people from a warrior woman.

یک سلول سفید خون پلیس، با کمک یک قرص سرماخوردگی، باید جلوی یک ویروس کشنده را بگیرد تا از نابودی انسانی که در آن زندگی می‌کنند، به نام فرانک، جلوگیری کند.

A policeman white blood cell, with the help of a cold pill, must stop a deadly virus from destroying the human they live in, Frank.